خودم گفتم که تنهایی دروغه

نمی دانم چرا سهم خودم شد
خودم گفتم می دونم اشتباهه
ولی انگار این حق خودم شد
زحالم باخبر شد این دل من
شکستن آخرش سهم دلم شد
بهار عمر رفت و عاشقی مرد
بهار بیکسی سهم خودم شد
الهی خیر نبینه دست ان عشق
که این رویا زد و اون دست غم شد
به باور می رسیدم هر شب و روز
که عشق تو برایم مثل سم شد
 

 

 

در حسرت ان شبم که باران دارد

بازم نگهی به سوی یاران دارد

دیوانه ی اشکم که پریشانم کرد

دیوانه ان مه ام که بیمارم کرد

 من به حال گریه و تو باز می خندی

من در غم تو ظاهر یک لبخندی

در حسرت دیدار تو ماندم روزی

بیچاره منم تو داغ سینه سوزی

عاشق شده بودم وتو باز خندیدی

دیوانه شدم دوباره تو خندیدی

این خنده تو مثال اتش به من است

شاید که بفهمی عشق تو جان من است

ای کاش بفهمی عشق پا سوزم کرد

اواره ی امروز و دیروزم کرد ......

بیت درج شده در ادامه مطلب را با سلیقه خود کامل کنید

ادامه مطلب

ياد سهراب بخير

 

شعر در ادامه مطلب..........

ادامه مطلب

شبي ديدم هواي گريه دارم

غمي جانسوز ميان سينه دارم
به دل گفتم برو خلوت نشين شو
برو تنها با عشق همنشين شو
دلم گفت عاشقي بيچاره ام كرد
از اين عادت مرا اواره ام كرد
به دل گفتم تمام عشق اين است
دل عاشق با غم همنشين است
دل بي عشق كه غم بر او روانيست
به اين هجران وغم او مبتلا نيست
دل من كه اسير درد عشق است
غمي دارد كه انهم كار عشق است
برو اي دل از اين زندان رها شو
برو اشكي بريز از غم جدا شو
دلم گفت جدايي از غمم نيست
شدم تنها اين هم ماتمم نيست
دل بي همنفس گشته خدايا
سزايم نيست اين غصه كمم نيست
 

 

خيال ميكنم اما دلم كه طوفانيست
تمام حسرت من در خيال و نادانيست
نگاه غرق ترحم وجودمو ازرد
بهانه شد برايم دلم كه تنها نيست
بهانه بودزاشكم نفس نميخواهم
بهانه هاي دلم يك گناه پنهانيست
تمام حاجت قلبم همين نگاهتوبود
نگاه كن به دلم كه دوباره بارانيست
خيالم می کنم عاشق شدم ولی چكنم
تمام حسرت عاشق شدن كه رويانيست
دلم جواني خودرا به ارزونفرخت

اگرچه حال دلم بازشبيه نادانيست

اگه ديدي كه تنها نيستم ياد تورو دارم

هميشه توی رویا هام به یاد توست که بیدارم
يه حسي داره انگاري نفس هامون
كه من با عشق ميگويم دوستت دارم
تو خوابام هرشب انگاري تو دستامي
شده يك حكم اجباري نفس هامي
برايم انگار شده عادت كه تو شب هام
كه هرشب تاسحر فكرمو رويامي
دوستت دارم دوستت دارم عزيز مهربون من
تورو مي خوام تورو ميخوام هميشه همزبون من
چرا خوابم نميگيره اخه تنها تو خوابم هست
تو بيداري كنارم نيست توي خوابم تكيه گاهم هست
تو رويايي كه من دارم كنارم تا ابد مونده
تو اين بيداري مطلق ازش يك رد پا مونده
چرا فرق داره بيداري با روياها و خواب من
خدايا تو دوايي ده به اين قلب كباب من

 براساس يك داستان واقعي قديمي

نويسنده : عليرضا ملكي ( خاطره)

ادامه مطلب

من از دست چشاي تو دوباره عشق مي بازم

دوباره عاشقت ميشم بهانه هاتو مي شناسم
دوباره عاشقت ميشم چشام بازم گواهي داد
گناه من شايد اين نيست تقاص اشتباهي داد
دلم درگير قلبي شد كه ازجنس نفس هامه
دوباره عشق ميبازم به دستي كه تو دستامه
چرا گرمي دستاتو زدست من نميگيري
ميترسم عاشقت باشم بگي بازم داري ميري
دوباره عاشقت ميشم ميخوام باور كني هستم
مي خوام اين بار اين عشق و نگيري ديگه از دستم
ميدونم بد بودم اما تقاص كار من اين نيست
بمون اين بهترين راهه اگر اين عشق اجباريست
ميخوام باز عاشقت باشم ميخوام اينو بدوني تو
تقاص كار من اينه بايد پيشم بموني تو
براي اخرين باره كه بازم عاشقت ميشم
رفاقت كار اين عشقه دوباره عاشقت ميشم

 

ادامه مطلب

تعداد صفحات : 5